نوشته ارسالی زیر از مهدی اکبری حجت


کشاورز و الاغ!


کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز

هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند
چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می
تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک
ها بایستد.

روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم
همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و
روستائیان از چاه بیرون آمد ...

*نتیجه اخلاقی** **: مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره
دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند*

*و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!*

*وثابت کنیم که از یک الاغ کمتر نیستیم*

نظرات 1 + ارسال نظر
آشنای غریبه دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 18:34

آفرین به حکایت اخلاقیتون.قابل تحسین است مثل نانتون خداکمکتون کنه وتوفیق من الله راستی منتظر ایمیلت هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد